ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
━━━━━━━━━━━━━━━━━
دریا جان!
خیلی وقت هست که غرق نشدهام؛ دلم برای غرق شدن تنگ شده است!
مثل اینکه تو هم برای غرق کردن دلتنگی، اینگونه با شتاب، موجهایت را به سمتم پرتاب میکنی!
کمکت میکنم، با قدمهای آرام به سمتت میآیم، تا موجهایت راحتتر مرا خیس کنند!
لبخند میزنم، به بیطاقتیمان لبخند میزنم...
آمد؛ چهرهاش را میبینم...
دریا، توهم او را میبینی؟
آنجاست؛ کمی از من دورتر، میان موجهای بلندی که تا سینهی مردانهاش میرسد!
دلم برایش تنگ شده بود! لبخندم با اشکهای شورم خیس میشود...
جلوتر میروم تا موجهای آرام دریا، تا شانههایم برسد و من به او برسم...
غرق چشمانش میشوم!
آه! پس از مدتها لذت غرق شدن را میکشم، که تو با موجی بلند و بزرگتر، این لذت را بیپایان میکنی، و من برای همیشه غرق میشوم!
چه زیبا...
غرق چشمانش شدم!
اندکی بعد، در میان موجهایت غرق شدم، غرق در لذتی بی پایان.
━━━━━━━━━━━━━━━━━
نام اثر: غرق
نویسنده: یگانه
کاور: دیانا محمدی
انجمن قلم زرین⚜✒️
https://rubika.ir/qalam_zarin