انجمن نویسندگی قلم زرین

انجمن نویسندگی قلم زرین

انتشار آثار نویسندگان، رمان، دلنوشته،داستان کوتاه و شعر
انجمن نویسندگی قلم زرین

انجمن نویسندگی قلم زرین

انتشار آثار نویسندگان، رمان، دلنوشته،داستان کوتاه و شعر

─═हई╬ دلنوشته نقاش زندگی ╬ईह═─

 ━━━━━━━━━━━━━━━━━

زندگی...

همانند نقاشی است،

که نقاش آن خود ما هستیم!

حال خود دانی...

با مداد رنگی بنگاری،یامداد مشکی...!

━━━━━━━━━━━━━━━━━

نام اثر: نقاش زندگی

نویسنده: فاطمه امیدی

طراح کاور: دیانا محمدی

─═हई╬ دلنوشته اگه مردم╬ईह═─

 ━━━━━━━━━━━━━━━━━

اگه خبر رسید که من مردم...

گریه زاری ممنوع...

جیغ و داد ممنوع...

ای کاش گفتن‌ها ممنوع...

مرور خاطرات با من ممنوع....

دعوا و قهر باخدا واسه بردن من ممنوع...

عزا گرفتن تا چهلم و سال ممنوع...

دم اونایی که گفتن راحت شد گرم.

هیس!هیچی نگو!

فقط بگو کاش زودتر می‌رفت، بگو خیلی دلش شکست تو این دنیا، بگو خیلی دلش و شکستن تا اخرشم دق کرد و مرد.

بگو وقتی بود وقتی خوشحال بود وقتی ناراحت بود وقتی نیاز داشت کسی کنارش باشه هیچ‌کس نیومد سمتش تا ازش بپرسه خوبی؟

وقتی دلش گرفته بود و بغض داشت، چهره اش داد میزد آقا این طرف حالش گرفته، دلتنگ یه نفر هست بیا وببین چیشده، ولی باخنده از کنارش رد شدی وگفتی خوب میشی،‌ بزرگ میشی یادت میره، نگفتی خاطرات مثل یه قطار همیشه پشتت هستن، نگفتی این طرف ظاهرش خوبه، ولی یه دل و سینه داغون و پراز درد داره،نگفتی آقا بزار یه ذره فقط یه ذره بهش محبت کنم شاید نیاز داشته باشه.

اره آقا این طرف حالش خوب نبود انقدر همه چی و ریخت تو خودش، انقدر به هیچ‌کس نگفت.

 انقدر نگفت و نوشت وفقط نوشت گفت شاید کسی متوجه بشه که حال من چقدر خرابه، اما نه، کسی نفهمید حالا هم که مرده هیچ‌کس نفهمیده.

کسی که باید بود و می‌دید نبود وندید وعین خیالش نبود.

طرف در سکوت و ساکتی و کم حرف بودنش رفت در جایی که آرام بگیره بلکه شاید حالش کمی خوب شه.

━━━━━━━━━━━━━━━━━

نام اثر:اگه مردم

نویسنده:  رویا محمدلو

طراح کاور: دیانا محمدی

https://rubika.ir/qalam_zarin

─═हई╬ دلنوشته روح خیال پرداز╬ईह═─

━━━━━━━━━━━━━━━━━

چشمانم، قلبم وعقلم چیزدیگری، فردیگری، صدای‌ کس دیگری، گریه یا خنده کسی را نه ‌می‌شنید، نه حس می‌کرد و نه می‌دید‌.

اما تنها یک چیزرا قلباًحس می‌کرد آن‌هم وجود کسی‌درقلبش که روبه‌روی او نیست اما قلب وذهن او مبهوت و چشمان اومات وجود خیالی‌اوست

کسی که با عقلش غریبگی می‌‌کرد، اما با روح وجسم او‌فریبانه دلبری می‌کرد؛کسی که هرگاه ذهنش به سمت او سوق داده‌می‌شد ازشدت دلتنگی‌ می‌گریست،‌ اما چه کند وقتی نمی‌تواند آن را ازحافظه وقلبش بیرون براند اما یک کار رامی‌توانست خوب انجام دهدآن هم گریستن و خیال پردازی با وجود کسی که نیست ونخواهد بود؛کسی که حتی نمی‌داند‌ قلب تو مست اوست...

━━━━━━━━━━━━━━━━━

نام اثر:روح خیال پرداز

نویسنده: مبینا دژانگاهی

طراح کاور: دیانا محمدی

─═हई╬ دلنوشته چشمان تو ╬ईह═─

━━━━━━━━━━━━━━━━━

هنگامی که...

چشمانم، با تیله های چشمان تو قفل شد...

خداوند، سوره "عشق" را میانمان، نازل کرد...!

━━━━━━━━━━━━━━━━━

نام اثر: چشمان تو

به قلم:فاطمه امیدی

کاور : دیانا محمدی

https;//rubika.ir/qalam_zarin