━━━━━━━━━━━━━━━━━
بیمعرفت!
دوستت داشتم،دوستت دارم و دوستت خواهم داشت ...
به اندازهٔ تک تک تارهای موی سرم
به اندازه ٔ تمامی سلول های بدنم
به اندازهٔ زمین و آسمان و هرچه که هست
تک ماه درخشان زندگی من...
به یاد داری!
قولی داده بودی تا وقتی که موهایت همانند دندان هایت سپید گردد کنارم بمانی .
بی معرفت جانم ...
تو پای قولت نماندی،هنوز موهایت مانند دندان هایت سپید نشده بود که رهایم کردی...
اما !
من ماندم ،ماندم تا زین پس که دیگر موی مشکی بر سر ندارم و حال موهایم سپید شده است .
مانند دندان هایم اما نه!
از آن ها هم سپید تر شده مانند سفیدی برف می ماند.
و من امروز که سالگرد ازدواج من و توست به سوی تو می شتابم ...
دیدی!
سر قولی که به تو داده بودم ماندم...
«بی صبرانه منتظر دیدارت هستم ای عشق جاودانهٔ من»
━━━━━━━━━━━━━━━━━
نام اثر: بیمعرفت
نویسنده: مریم ندرلو
کاور: سرمه کاظمی
انجمن قلم زرین
https://rubika.ir/qalam_zarin
━━━━━━━━━━━━━━━━━
خداوند...
به ما دو دست داده است، تا
با یکی بگیریم...
و با دیگری،
ببخشیم...
━━━━━━━━━━━━━━━━━
نام اثر: لطف خدا
نویسنده: کوثر کیانی
کاور: سرمه کاظمی
انجمن قلم زرین
━━━━━━━━━━━━━━━━━
چکامه دردهایم،
با رفتنش آغاز شد...!
━━━━━━━━━━━━━━━━━
نام اثر: درد دوری
نویسنده: فاطمه امیدی
کاور: سرمه کاظمی
انجمن قلم زرین
━━━━━━━━━━━━━━━━━
زندگی همچو چرخ و فلک است.
روزی، در اوج سختیها هستی و گاهی در انتهای خوشیها.
آنقدر هم سخت نگیر!
روزی آسان میشود دشواریها...
گرچه مشکلات تلخ هستند...
اما روزی مرورشان برایت شیرین خواهد شد...
با تلاش حل میشود رنجها!
━━━━━━━━━━━━━━━━━
نام اثر: فراز و نشیب زندگی
نویسنده: هانیه شکوری
کاور: سرمه کاظمی
انجمن قلم زرین
https://rubika.ir/qalam_zarin
━━━━━━━━━━━━━━━━━
در ذهن خیال پردازم،
«عشق» همچون غزلی توصیف شد...
که با لیلی و مجنون بودنمان،
خداوند غزل را میسرودد!
و تا مرگ هر دو نفرمان، ادامه خواهد داشت.
اما چه تلخ است شیرینی دروغ مجنون بودنش،
که از همان آغاز غزل،
لیلی...
عاشق تنها توصیف شد...!
━━━━━━━━━━━━━━━━━
نام اثر: غزل
نویسنده: فاطمه امیدی
کاور: سرمه کاظمی
انجمن قلم زرین
https://rubika.ir/qalam_zarin
━━━━━━━━━━━━━━━━━
این شب چیست؟
این تاریکی که سرتاسر این خانه و اسمان را میگیرد چیست؟
این ماه، تک و تنها در اسمان چه میکند!؟
چرا تا شب میشود همه در آرامشاند!
و
میخواهند بعد از یک روز سخت، سر روی بالشت بگذارند؛ ولی همین که سرم را روی بالشت میگذارم تمام خاطرات تو مغزم خونریزی میکنند.:)
تکرار و تکرار و من دلتنگتر از همیشه هستم.
دلتنگ دستانت، موهای لختتت، چشمهای مشکی دلبرت و آن آغوشی که هرگز تجربهاش نکردم!
قلب گاهی نمیشکند، خورد میشود از اینکه یک درصد فکر کند تو به فکره دلبره دیگری هستی
این شب چیست واقعا؟
━━━━━━━━━━━━━━━━━
نام اثر: شبهای بیقراری
نویسنده: غزل رجبی
کاور: سرمه کاظمی
انجمن قلم زرین
https://rubika.ir/qalam_zarin
━━━━━━━━━━━━━━━━━
عاشق چشمانت بودم اما هراس گفتن داشتم.
عاشق لبخندت بودم اما هراس از دست دادنت را داشتم.
چیزی نگفتم تا از من دور نشوی ولی اشتباه محض بود.
حال برای اعتراف دیر است...
خیلی دیر...
تو را در رخت دامادیات میبینم.
تو را دست در دست معشوقهات میبینم.
تنها امیدوارم که خوشبخت شوی و من نیز عشقت را در قلبم همچون نسیم بهاری، آرام و بیصدا نگه میدارم.
━━━━━━━━━━━━━━━━━
نام اثر: نوای عشق
نویسنده: ملیکا افسری
کاور: سرمه کاظمی
انجمن قلم زرین
https://rubika.ir/qalam_zarin